لذتِ در راه بودن
- ۰ نظر
- ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۰۶
- ۲۲۷ نمایش
1- آدم است دیگر؛ گاهی از دست کسی ناراحت می شود. به دل می گیرد چیزی را، و گاهی با خودش می گوید" نمی بخشمش". برای من که زیاد پیش آمده.حقم را خورده اند و این جمله را گفته ام. مثلا بعضی از استاد هایی که واقعا شک دارم به روز قیامت معتقد باشند!
2- عجیب تاثیری رو من گذاشت این مرد. همان 10-15 روزی که پای منبرش بودم با من این کار را کرد . و حالا جوری دلتنگم برای مجالسش که حد و حساب ندارد. هنوز صدایش توی گوشم می پیچد. می گفت:"اگر می خواهی خدا تو را ببخشد،دیگران را ببخش. چجوری به خدا می گی خدایا من رو ببخش، اونوقت خودت نمی بخشی؟!" یادم هست که چند روزی مرا درگیر خودش کرده بود همین دو-سه جمله. لیست آدم هایی که حسابمان را به آن دنیا موکول کرده بودم ،از جلوی چشمم رد می شد. بلک لیست آخرتی ام بود!
3- جمله ساده است. قشنگ هم هست و شاید به درد اس ام اس دادن هم بخورد. ولی فقط یک قدم که برداری به سمتش عمق فاجعه را می فهمی. عقلی که تا حالا خاموش بوده و ساکت،فعال می شود و ناطق. فیلسوفی می شود که روابط منطقی را مسلط است و جوری استدلال می کند که متقاعدت می کند "حالا وقتش نیست،یه کم بیشتر فکر کن"، یا اینکه" از فلانی که دیگر نمی شود گذشت"، "بابا اون یکی که دیگه حقم رو خورده"،"اصن حقه منه.مگه خدا نگفته حق الناس.خودش اختیار داده دیگه. نمی خوام ببخشم." اصن تمام ماجرا همین یک نقطه است. درست مثل یک بمب ساعتی. یکی به تو گفته سیم قرمز را ببری بمب خنثی می شود. حالا تو مانده با یک بمب. وقت را تلف کنی چیزی عوض نمی شود. آخرش منفجر می شود. یک امید داری و آن هم همان سیم قرمز است. باید برید و خلاص شد. یک لحظه است قیچی کردن. بعدش سبک می شوی. یا مرده ای یا نجات پیدا کرده ای!
بدون بسم الله که نمی شود.اصلا ابتر می ماند.اصلا شروع نمی شود که پایان بپذیرد...
جدا از این چیز ها احساس آرامش می دهد.بسم الله یعنی من و خدا حواسمان به هم هست. به این قضیه دو جور می شود نگاه کرد: اول اینکه وقتی می گویی بسم الله یعنی خدایا حواسم به تو هست.تو هم حواست به من هست؟!! و مدل دوم اینکه خدایا حواسم هست که حواست به من هست! و این مدل دوم است که آرامش می دهد.اینکه همیشه یکی حواسش به تو باشد. یکی که دلت خوش باشد برای روز مبادا دستت را دراز کنی و بگویی "کمکم می کنی؟". برای ما هر روز، روز مباداست....